English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (698 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transferee U منتقل الیه متصالح
grantee U انتقال گیرنده متهب منتقل الیه
assignments U تکلیف
responsibilities U تکلیف
responsibility U تکلیف
at fault U بی تکلیف
at a loss what to do U لا تکلیف
imposition U تکلیف
assignment U تکلیف
offhandedly U بی تکلیف
duty U تکلیف
offhanded U بی تکلیف
task U تکلیف
tasks U تکلیف
full age U سن تکلیف
abeyant abeyance U بی تکلیف
abeyant U بی تکلیف
transferee U منتقل الیه
purchaser U منتقل الیه
assignee U منتقل الیه
purchasers U منتقل الیه
how shall we proceed U تکلیف چیست
he is at a loose end U بی تکلیف است
impone U تکلیف کردن
task analysis U تحلیل تکلیف
task oriented U تکلیف گرا
exercize U تمرین تکلیف
fall into abeyance U بی تکلیف ماندن
qualification U قید تکلیف
subadult U نزدیک سن تکلیف
Where do you stand ?What am I Supposed to do ? U تکلیف من چیست ؟
homework U تکلیف خانه
unaffected U بی تکلیف صمیمی
at a loss what to do U بلا تکلیف
referendums U کسب تکلیف
unfinished task U تکلیف ناتمام
interrupted task U تکلیف ناتمام
tasks U کار تکلیف
referenda U کسب تکلیف
referendum U کسب تکلیف
task U کار تکلیف
processes U تکلیف به حضور کردن
process U تکلیف به حضور کردن
schoolwork U تکلیف شبانه دانشجو
low level task U تکلیف سطح پایین
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
To ask for instructions (directives). U کسب تکلیف کردن
pendant U بی تکلیف ضمیمه شده
pendants U بی تکلیف ضمیمه شده
assignments U تکلیف درسی و مشق شاگرد
To do (perform) ones duty. U تکلیف خود را انجام دادن
assignment U تکلیف درسی و مشق شاگرد
to put one's affairs in order [to settle one's business] U تکلیف کار خود را روشن کردن
To settle the issue one way or the other. U تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
they overtax our strength U بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
paging U فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
to keep somebody on tenterhooks <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to have somebody on the hook <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to let somebody dangle <idiom> U کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
To do something prefunctorily. U برای رفع تکلیف ( از سر باز کردن ) کاری راانجام دادن
installs U امکان نرم افزاری که کد برنامه را از دیسکهای توزیع شده روی دیسک سخت کامپیوتر منتقل میکند و برنامه را تشخیص میدهد
install U امکان نرم افزاری که کد برنامه را از دیسکهای توزیع شده روی دیسک سخت کامپیوتر منتقل میکند و برنامه را تشخیص میدهد
installing U امکان نرم افزاری که کد برنامه را از دیسکهای توزیع شده روی دیسک سخت کامپیوتر منتقل میکند و برنامه را تشخیص میدهد
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
input U مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
inputted U مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
place utility U استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
trust U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
transferor U مصالح انتقال دهنده
estate in remainder U ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
midi U واسط سری که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند. واسط MIDI سیگنالهای را از کنترولر یا کامپیوتر که دستورات مختلفی برای قط عات می نویسد انتقال میدهد
pass U انتقال یافتن منتقل شدن
passes U انتقال یافتن منتقل شدن
passed U انتقال یافتن منتقل شدن
circulating U چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
bill of entry U افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
tabulator U بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
postbyte U بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
drawbar U میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
byte U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
capitalization U عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
bytes U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
optimize U کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
xmodem U بایت از بلاک داده را منتقل میکند
bank giro U همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
analog U خط ارتباطی که خط وط آنالوگ مانند صوت را منتقل میکند
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics U پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
kilo U اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
footing U قسمتی از پی ساختمان که بارها رامستقیما" به خاک منتقل میکند
analog U خط ارتباطی که خط وط سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل میکند
kilos U اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
drives U مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
interrupt U وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupting U وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupts U وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
drive U مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
paper U وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
papered U وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
papering U وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
papers U وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
cards U برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
input/output U دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
card U برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
compromiser U متصالح
answering machines U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machine U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
IEC connector U استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
documented U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
punches U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
fibres U رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibre U رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fiber U رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
middle ear U حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
punched U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punch U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
wideband U روش ارسال که حاوی چندین کانال داده روی سیگنال انتقال است و میتواند داده را در مسافت طولانی منتقل کند
detotalizing counter U شمارندهای که کل مقدارباقیمانده ماده مورد سنجش را نشان میدهد
do all U خدمتکاریکه امورکارفرمایش را اداره میکند
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
optical U وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
kilos U اتصال leaned line سافت British Telecom که داده را تا چند کیلوبایت در ثانیه منتقل میکند
unconditional U دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
kilo U اتصال leaned line سافت British Telecom که داده را تا چند کیلوبایت در ثانیه منتقل میکند
MAPI U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را نشان میدهد
data scope U یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
busses U باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
bus U باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
EFTPOS U ترمینالی در POS که به یک کامپیوتر مرکزی وصل است که پول را مستقیماگ از حساب مشتری به مغازه منتقل میکند
bused U باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
busing U باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
bussed U باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
bussing U باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
buses U باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند
process U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
status U خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
processes U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
highway U باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
highways U باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
lu U LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
buses U اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
highways U اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
busses U اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bussed U اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
highway U اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
busing U اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bused U اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bussing U اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
internal modem U مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
bus U اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
motorola U - بیتی منتقل میکند. که در SE Apple Macintosh و Macintosh plus استفاده میشود
scans U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
serials U eruoM متصل به پورت سری PC که داده محل را از طریق پورت سریال منتقل میکند
serial U eruoM متصل به پورت سری PC که داده محل را از طریق پورت سریال منتقل میکند
vassals U رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
vassal U رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
mouse U esuoM ای که به پورت سری PC وصل است و داده مختصات را از طریق پورت سریال منتقل میکند
mouses U esuoM ای که به پورت سری PC وصل است و داده مختصات را از طریق پورت سریال منتقل میکند
departmental LAN U شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
input/output U اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
i/o U اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترل امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
autosync U خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
remote data concentrator U وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
ideologist U ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
unmoderated list U لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
FDDI U استانداردن ن لاANSI برای شبکههای با سرعت بالا که از کابل با فیبر نوری در توپولوژی حلقه دو سویه استفاده میکند. داده در واحد مگابایت در ثانیه منتقل میشود
paralleling U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1strong
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1من میخواهم بگویم پایت را خم نکن
2مهرآسا
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1It takes a bit of a performance penalty compared to the previous one.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com